جوان آنلاین: در چهلمین جشنواره فیلم فجر در برج میلاد فیلمی به نام لایههای دروغ به نمایش درآمد. اثری محصول ایران و فنلاند که سعی داشت فیلمی اکشن باشد، اما در اوج درام و جدی بودن تبدیل به یک کمدی ناخواسته شده بود تا حدی که اغلب مخاطبان حاضر در سالن به فیلم میخندیدند و در ادامه کارگردان که خودش نقش اول فیلم را بازی میکرد در نشست خبری گفت که این فیلم را اکران عمومی نخواهم کرد و دیگر در ایران فیلم نخواهم ساخت. چند روز بعد خبرگزاری مهر اعلام کرد که این کارگردان برای همیشه از ایران رفت.
این مقدمه برای این یادداشت لازم بود، چراکه یک هفتهای است فیلمی به نام تاوان اکران شده که همان لایههای دروغ است. در واقع تهیهکننده نام فیلم را تغییر داده و بیسروصدا فارغ از آنونس و تبلیغ شهری فیلمش را اکران کرده است. دوباره فیلم را دیدم، اما هیچ چیز در فیلم تغییر نکرده بود جز همان نام فیلم و تغییر اندک در پوستر، انگار حواشی که برای لایههای دروغ در جشنواره چهلم پیش آمد، دلیلی شده برای تغییر نام فیلم؛ فیلمی که میتوانیم آن را یک شبه فیلم بدانیم حتی ضعیفتر از یک تله فیلم استانی. رامین سهراب سعی کرده اثری اکشن به شکل محصول مشترک بسازد، اما قطعاً او نه کارگردانی میداند و نه فیلمنامهنویسی، به همین دلیل فیلم تبدیل به یک فاجعه بزرگ شده که با هر متر و معیاری سخیف و مبتذل است. کارگردان فکر کرده با نگاهی سیاه و چرک میتواند هر چیزی را به ایران و ایرانی نسبت بدهد، این فیلم نه قصه دارد و نه توان ایجاد یک درام ساده را و نه میتواند در راستای اکشن (!) بودن قدم بردارد، حرکات رزمی و اسلحهبازی قطعاً اکشن پدید نمیآورد. اینکه کارگردان از استقامت بدنی خوبی برخوردار است و حالا فکر کرده میتواند با این داشتههای محدودش فیلم اکشن بسازد فیلم را به یک کمدی تبدیل کرده تا جایی که حتی مخاطب عادی سینما هم به نماهای این فیلم میخندد، دیالوگها دمدستی و مبتدیانه گفته میشود. احساسها تقلبی و غلو شده است. جهان فیلم الکن و بیفایده و در موقعیتهای بزنبزن خلاصه میشود. این همه خرج کردن برای تولید چنین فیلمی چه ارزشی میتواند داشته باشد؟ فیلمی که حتی نمیتواند یک نمای درست و استاندارد حداقلی داشته باشد، کارگردان فکر کرده با داشتههای ناچیز و تجربههای اندکش که حاصل تقلید از فیلمهای غربی است، میتواند یک فیلم ایرانی اکشن بسازد، اما او مختصات ژانری و ایجاد درام را هم نمیداند. او حتی سعی نکرده است فیلمش را در اکران عمومی تغییر بدهد تا مخاطب از دیدن این فیلم سرخورده نشود. زمانی که یک فیلم به این اندازه دچار هجو است، چه انتظاری میشود از آن داشت؟ کارگردان حتی سعی نکرده از بازیگرش بازی درست بگیرد، در یک نمای کوتاه چند غلط کارگردانی دیده میشود حتی بیتوجهی به خط فرضی که سادهترین نکته در کارگردانی است. همان سال تعجبآور بود که این فیلم چگونه به جشنواره فیلم فجر رسیده و حالا عجیبتر است که کارگردان با تغییر یک نام چگونه این فاجعه را اکران کرده و شورای صنفی نمایش یا سازمان سینمایی ضعفهای این فیلم را به کارگردانش گوشزد نکردهاند؟ به هر حال تاوان یا همان لایههای دروغ اثری که میان هالیوود و بالیوود در یک تعلیق بیحاصل است و هیچ ربطی به سینمای ایران ندارد.